گروه مشاوران کسب و کار کارفرمانیوز
کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله
تبادل
لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مجله الکترونیکی اتاقک
و آدرس
otaghack-site.tk
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
جایگاه آواز و آواز خوانی در موسیقی ایرانی بر هیچ شنونده این موسیقی پوشیده نیست، چه، آواز ایرانی یکی از عناصر جدا نشدنی از شاکله این موسیقی محسوب میشود؛ به طوری که خود به تنهایی مباحث مستقلی را به منظور تجزیه و تحلیل در خود نهفته دارد. بیتردید پیشرفت موسیقی ایرانی در گرو پیشرفت آوازخوانی ایرانی است. نمیتوان مدعی ایجاد طرحهای نو در آهنگسازی و نوازندگی موسیقی ایرانی شد و در ارائه این طرحها آواز ایرانی را لحاظ نکرد. بنابر این، آواز را باید عنصر لایتجزای موسیقی ایرانی دانست.
با نگاهی گذرا به آثار ضبط شده از خوانندگان مختلف - اعم از خوانندگان متقدم و خوانندگانی که صدایشان از برنامه گلها پخش میشد - درمییابیم که هر کدام از آنان پیرو مکتب مستقلی هستند و براساس آموختهها و نبوغ خود، سبک نویی در اجرای آواز ایرانی ایجاد کردهاند. اما متأسفانه این پویایی که در گذشته وجود داشت امروز دیده نمیشود. با وجودی که نسل امروز در مقایسه با نسلهای پیشین امکانات بیشتری در اختیار دارد، شاهد کمترین گامها در مسیر پویش خوانندگان آواز ایرانی در اجرا هستیم. باید با تأسف اذعان کرد که اغلب خوانندگان جوان موسیقی ایرانی در پیروی از بزرگان تنها به تقلید از شیوه آوازی آنان اکتفا کردند. آنچه در مقال این هفته تقدیم میگردد بررسی علل این معضل مهم در حوزه خوانندگی آواز ایرانی است. حمیدرضا نوربخش، خواننده و مدیرعامل خانه موسیقی به ریشههای این آفت میپردازد.
یکی از بزرگترین آفتهایی که دامن آواز خوانی در موسیقی ایرانی را گرفته، یکسویه شدن و تکبعدی شدن آوازخوانی است. فضای حاکم در آوازخوانی به سمت تقلید از اساتید گذشته روی آورده است، ریشه این آفت را در کجا باید جست؟
بخشی از این ریشهیابی را باید در صداها جستوجو کرد. صدا و قابلیتهای آن مسئله مهمی است. متأسفانه امروز به علت نبود بستری جاری برای ظهور و بروز صداهای مختلف با یکسویه نگری در اجرای آواز ایرانی مواجه هستیم. وقتی بستری جاری وجود نداشته باشد، تعداد معدودی از کسانی که دارای صدای نسبتاً قابلی هستند با استفاده از روابط و در عین حال استعداد نسبی که دارند، امکان فعالیت پیدا میکنند. البته منظورم از روابط، ایجاد ارتباط با آهنگسازان است. در گذشته به علت وجود این بستر، کسانی که دارای استعداد بودند بدون استفاده از زد و بندها و روابط، سعی در بروز قابلیتهای خود میکردند. اگر با نگاهی دقیق بررسی کنیم میبینیم که به فراخور شیوههای مختلف آوازی، حنجرههای متفاوتی داشتیم. اما صداهایی که امروز میشنویم شبیه به هم هستند، بنابراین نمیتوانیم سبکهای متفاوت را بشنویم. این صدا هر چه تلاش کند، نمیتواند غیر از آن چه هست را بروز دهد. من معتقد نیستم که صاحبان این صداها صرفاً از روی تقلید و اجرای مو به موی آوازهای اساتید گذشته به لحاظ ساختار و جملهبندی موسیقی را دنبال میکنند، گرچه متأثر از آواز اساتید گذشته هستند؛ اما مشکل عمده ما نبود رنگهای مختلف صدایی است. ما پنج نفر بودیم که در دهه شصت افتخار درک محضر استاد شجریان را داشتیم و دوره عالی را گذراندیم. هر کدام از ما رنگ صدای مجزایی داشتیم؛ لذا وقتی آقای مظفر شفیعی میخواند شما نمیتوانید بگویید که شبیه استاد شجریان میخواند یا وقتی آقای رفعتی میخواند نمیتوانید بگویید که شبیه استاد شجریان آواز میخواند؛ در صورتی که این عزیزان شاگرد استاد شجریان بودند. اگر یک خواننده از شیوه خاصی تبعیت کند و در عین حال دارای رنگ صدای متفاوتی باشد، محال است که حس تقلید در ذهن مخاطب تداعی شود. کما این که من میتوانم تک تک خوانندگانی که در برنامه گلها آواز میخواندند را مثال بزنم و بگویم که هر کدام از آنها تحت تأثیر کدام استاد بودند؛ مثلاً آقای قوامی یا آقای گلپایگانی تحت تأثیر کدام استاد بودند. نکته دیگر این که، بعد از انقلاب تنها کسی که توانست به طور مستمر آواز ایرانی را ادامه دهد و سبک ممتازی ارائه دهد، استاد شجریان بود و از آنجا که سبک ایشان بسیار فاخر بود و از سویی، کس دیگری هم نبود، طبیعتاً بسیاری از هنرجویان به سمت موجی که ایشان ایجاد کردند، رفتند.
البته در اینجا آوازهای مکتبی یا مکتب خاص آوازی مد نظر ما نیست، اما به بستر اجرایی اشاره کردید، ممکن است کمی ریزتر توضیح دهید؟
بستر یعنی فضایی که من خواننده که احساس میکنم استعدادی دارم بیمنت آهنگساز و نوازنده که به دنبال افراد مشهور هستند و بدون استفاده از روابط خاص بتوانم هنرم را ارائه دهم. در این فضا دیگر لازم نیست که متمول باشم. بستر در گذشته یعنی رادیو؛ در گذشته اگر جوان مستعدی به رادیو میرفت، مجال بروز و ظهور قابلیت خود را پیدا میکرد. مگر استاد شجریان چگونه استاد شجریان شد؟ خود ایشان بارها تعریف کردهاند: جوانی از مشهد به تهران میآید و مستقیماً به میدان ارگ و ساختمان رادیو و واحد موسیقی نزد آقای پیرنیا میرود و اظهار میکند که دارای استعداد آواز است و آقای پیرنیا با مشاهده استعداد او، از آن جوان در برنامه گلها استفاده میكند. بستر یعنی این، یعنی یک جوان مستعد بدون داشتن دغدغهای امکان بروز و ظهور هنر خود را پیدا کند.
اما امروز نهادهای صنفیای مثل خانه موسیقی و آموزشگاههای متعددی داریم.
اینها بستر نیستند. اینها آموزشگاه هستند، آموزشگاهها اهداف تعریف شدهای دارند، آموزشگاهها برای تعلیم تأسیس شدهاند. ما در گذشته هم آموزشگاه داشتیم. از طرفی خانه موسیقی فقط میتواند برخی حمایتها مثل بیمه کردن اهالی موسیقی را به عهده بگیرد. خانه موسیقی که تریبون نیست. تریبون یعنی رسانه. رسانه باید درها را برای ورود استعدادهای جوان باز بگذارد. باید از صاحبنظران بیغرض به منظور کشف و انتخاب این استعدادها بهره بگیرد. مگر خوانندگان و نوازندگان ما در گذشته چگونه توانستند هنرشان را بروز دهند؟ از کجا معرفی شدند؟ معلوم است از همین رسانه معرفی شدند.
مجيد سرايي
نظرات شما عزیزان: